نقل کرده اند...
زمانی که منصور حلاج را به زندان کرده بودند...
شب اول که او را محبوس کرده بودند بیامدند او را در زندان ندیدند....
تمام زندان را بگشتند و منصور حلاج را نیافتند...
شب دوم نه او را دیدند و نه زندان او در جایش بود و هر چند زندان را هم دنبالش
می گشتند نیافتند...
شب سوم منصور حلاج را در زندان دیدند...
گفتند:شب اول کجا بودی؟
شب دوم تو و زندان کجا بودید؟
و اکنون هر دو ظاهر گشته اید ای چه واقعه ای هست؟
منصور حلاج گفت:
شب اول من نزد حضرت حق بودم بدان جهت من شب اول نبودم...
شب دوم حضرت حق اینجا بود از ان جهت هم من و هم زندان غایب بودیم...
و شب سوم مارا باز فرستادند برای حفظ شریعت...
بیاید و کار خود کنید...
....
نظرات شما عزیزان: